Dienstag, 16. Februar 2010

.......از واژه تا حقیقت


در یک روز معمولی، در یک ساعتی از ظهر؛ چشمانت را می بندی

............................


ناگهان چشمهایت را باز می کنی

از طرف شخصی ناشناس ناگهان برای خوردن یک قهوه سرد در قله یک تپه پوشیده از برف دعوت می شوی

شخص ناشناس که به چشمانت ذل زده ناگهان با صدای بلند شروع به خندیدن می‌کند



من نمیخواستم امروز به دنبالت بیایم یعنی در اصل هنوز نوبت تو نشده بود

ولی تقصیر خودت بود که امروز به دنبالت آمدم تا تو بتوانی به وعده هایت عمل کنی


ناگهان بر خود می آیی و حرکت عرق سرد بر روی کمرت را احساس می‌کنی

میخواهی فرار کنی ولی راهی نیست و پاهایت سست

وای بر من که چقدر کارهای نیمه تمام داشتم و هزاران هزار آرزو

آرزوی دیدن عروس شدن دخترم که دیروز برای هشتمین سال وجودش خدا را شکر گفتم

ای وای بر من که هنوزبه خواهر بدهکار بودم

ای وای برمن که از همسرم هنوز بعضی واقعیتها را پنهان کرده بودم



شخص ناشناس همانطور که به او می نگریست به آرامی گفت


تو این جملات را بهتر می شناسی

من میمیرم برایت

جان بخواه از من

من سرم را هم برایت می دهم

................و

رفیقهای موقتی زیادی در زندگی داشتی و برای هر کدام گه گداری وعدهُ جان می دادی

گه در مستی و گه عشقی

هیچگاه حقیقی

آنها نه دوست بودند نه دوشمن

انسانهایی بودند گذری

لیکن اکنون

یکی از آنان که تو حتی نامی از آن نمی شناسی

هشتاد سال دارد

دختری دم بخت ندارد

به کسی بدهکار نیست

و همسرش از او راضی

ولی امروز تو به وعده هایت عمل خواهی کرد

ما امروز با هم می رویم و او سی سال دیگر زندگی خواهد کرد





او رفت

..............................

................

.....

.به واژه هایمان بی اندیشیم قبل از آنکه آنها را بکار بریم





یاشار صیامی

1 Kommentar:

  1. یاشار جان به قول خودم :

    یادمون نره که

    کم حرف بزنیم
    کم امید بدیم
    کم شاعر باشیم
    کم نقش آدمای روراست بینقاب رو بازی کنیم
    کم خودمونو عاشق جلوه بدیم وقتی که حتی معنای واژه ی عشقو نمی دونیم و در برابر عظمتش کم میاریم
    با کلمات شیادی نکنیم
    آدمها رو تو فضای ذهنی نبریم که به غلط بیافتن
    گاهی زندگی با تموم قشنگیاش حتی یه ذره هم شبیه کلمات شاعرانه ی ما نیست
    احساس و روح دیگران را جدی بگیریم و بدانیم که

    خدا همین نزدیکیست.....

    کارت مثل همیشه عالی و بی نقص بود

    نایری امینی

    AntwortenLöschen